ابوعامر راهب

پدیدآورسیدمحمود دشتی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3714 بازدید

ابوعامر راهب: عمرو (عبد عمرو)بن صيفى‌بن نعمان‌بن مالك، معروف به ابوعامر راهب، پدرحنظله* غسيل الملائكه

نسبت ابوعامر به «اوس*» مى‌رسد[41] و بيش‌تر محدثان، او را از بزرگان قبيله اوس دانسته‌اند;[42] ولى ابن‌كثير، وى را از سران قبيله خزرج* شمرده است.[43] وى، در جاهليت، از حنفا به شمار مى‌آمد[44] كه موحّد و معتقد به برانگيخته شدن انسان، پس از مرگ بودند.[45] ابوعامر كه نصرانى بودنش در جاهليت نيز گزارش شده،[46] به رهبانيت روى آورده بود; لباس خشن مى‌پوشيد و از دانش اهل‌كتاب نيز آگاهى داشت;[47] از همين رو به «راهب» معروف بود. پس از هجرت، به جهت عدم پذيرش اسلام، به فرموده پيامبر، او را فاسق (كسى كه از طاعت خدا و دين حنيف خارج شده) خواندند.[48] پس از جنگ بدر*، وى همراه با چندين نفر از اهل قبيله‌اش به مكه فرار كرد و مشركان مكه را همواره به جنگ با پيامبر(صلى الله عليه وآله)تشويق مى‌كرد.[49] ابوعامر، در غزوه احد* در سپاه مشركان حضور داشت و مى‌كوشيد انصار را در اين غزوه با خود همراه سازد كه بى‌نتيجه ماند.[50] اين دشمنى هميشگى وى با خدا و پيامبر، مورد اشاره آيه 107 توبه/9 نيز هست. نقل شده كه به پيامبر گفت: با‌هر قومى كه با تو بجنگند، همراه خواهم بود.[51] وى تا سال فتح مكه در آن‌جا به سر برد; هنگام فتح مكه به طايف رفت[52]و با اسلام آوردن مردم طايف به شام عزيمت كرد و در آن‌جا، تنها و مطرود از وطن (نهم يا دهم هجرى)[53] در «قِنَّسرين»[54] مُرد. مرگ وى را به نفرين پيامبر(صلى الله عليه وآله)دانسته‌اند[55] كه پس از آمدن ايشان به مدينه ادعا كرد پيرو دين حنيف* است و وقتى پيامبر فرمود: من بر اين دينم و آن را بى‌پيرايه و پاك آورده‌ام، گفت: خداوند، دروغ‌گو را مطرود و غريب و تنها بميراند و پيامبر با گفتن آمين فرمود: خداوند با كسى كه دروغ مى‌گويد، چنين كند.[56]

ابوعامر در شأن نزول:

مفسران در ذيل چند آيه از ابوعامر نام برده‌اند كه سبب نزول و مورد اشاره آن آيات بوده است.
1. به اتفاق مفسران، مراد از «لِمَن حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ مِن قَبلُ‌...» در آيه 107 توبه/9 «براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود‌...» ابوعامر راهب است.
گفته‌اند: سبب ساخت مسجد* ضرار به‌وسيله منافقان، نامه ابوعامر به آن‌ها بود كه نيرو و سلاح تهيه كنند و مسجدى براى او بسازند تا نزد قيصر روم رفته، سپاهى را براى اخراج پيامبر(صلى الله عليه وآله)و يارانش از مدينه، با خود به همراه آورد.[57] اين‌كه بناى مسجد، به خواسته او بوده، پذيرفته نيست; زيرا وى مسلمان نبوده و ظاهراً منافقان به دنبال نامه ابوعامر، خود تصميم به ساخت مسجد گرفتند تا افزون بر ايجاد تفرقه بين مؤمنان، محلى براى ورود فرستادگان ابوعامر و انتظار آمدن وى با سپاه شام باشد.[58] بنابه روايتى از امام كاظم(عليه السلام)منافقان مدينه پس از وفات سعدبن‌معاذ و پس از عزيمت پيامبر به تبوك، براى رياست ابوعامر بر خود، از يك‌ديگر بيعت گرفتند;[59]
2. از عكرمه نقل شده كه مراد از «قَومـًا كَفَروا بَعدَ ايمـنِهِم» در 86 آل‌عمران/3‌ كه خداوند از عدم هدايت آنان خبر داده، 12 نفر از‌جمله ابوعامر بودند;[60] ولى سياق آيه و آيات قبل از آن، اين احتمال را تقويت مى‌كند كه آيه، درباره يهوديان بنى‌قريظه و بنى‌نضير باشد.[61]
3. در نقلى از ابن‌عباس آمده است كه آيه 51 نساء/4 از ورود حيىّ*بن‌اخطب و برخى يهوديان بنى‌نضير (بعد از وادار شدن آنان به ترك مدينه از سوى پيامبر) و نيز ابوعامر بر قريش خبر مى‌دهد كه براى تشويق آنان به جنگ با پيامبر(صلى الله عليه وآله)بدان‌جا رفته بودند و مشركان را هدايت يافته‌تر از مؤمنان‌دانستند.[62]
4 و 5. مراد از منافقان در 142 نساء/4 «مَرَدوا عَلَى‌النِّفاقِ= بر نفاق خو گرفته‌اند»[63] و در 101 توبه/9 عبدالله‌بن‌اُبى و ابوعامر و‌... دانسته شده[64]; ولى با توجه به اسلام نياوردن ابوعامر و عدم حضور وى در مدينه، نمى‌تواند مورد اشاره آيه‌باشد.
6. نيز گفته شده كه مراد از «اَلَّذى ءاتَينـهُ ءايـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّيطـنُ‌...» در 175 اعراف/7 ابوعامر است;[65] ولى باتوجه به مكّى بودن سوره اعراف، ظاهراً اين آيه بر وى تطبيق شده و مراد آيه، بلعم‌بن‌باعورا يا امية‌بن‌ابى‌الصلت باشد.[66]

منابع

الاتقان فى علوم‌القرآن; اسباب النزول، واحدى; الاستيعاب فى معرفة الأصحاب; بحارالانوار; البداية و النهايه; التبيان فى تفسير القرآن; تفسير القرآن العظيم، ابن‌كثير; تفسير المنار; جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن; الجامع لأحكام القرآن، قرطبى; جمهرة انساب العرب; روض‌الجنان و روح‌الجنان; السيرة النبويه، ابن‌هشام; كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المغازى; مفحمات الأقران فى مبهمات القرآن; مروج‌الذهب و معادن الجوهر.
سيد محمود دشتى



[41]. جمهره انساب‌العرب، ص‌333; الاستيعاب، ج‌1، ص‌432.
[42]. السيرة‌النبويه، ج2،ص584; المغازى، ج1، ص205.
[43]. تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌402.
[44]. السيرة‌النبويه، ج‌2، ص‌585.
[45]. مروج الذهب، ج‌1، ص‌61 و 71.
[46]. اسباب النزول، ص‌214; تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌402.
[47]. السيرة‌النبويه، ج2، ص‌584; تفسير ابن‌كثير، ج2، ص402.
[48]. السيرة‌النبويه، ج‌2، ص‌585.
[49]. همان; المغازى، ج‌2، ص‌441.
[50]. المغازى، ج‌1، ص‌223.
[51]. روض‌الجنان، ج 10، ص‌34; تفسير قرطبى، ج 8، ص‌163.
[52]. السيرة‌النبوية، ج2، ص586; التبيان، ج5، ص298.
[53]. الاستيعاب، ج‌1، ص‌433.
[54]. تفسير قرطبى، ج‌8، ص‌163.
[55]. تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌402.
[56]. السيرة النبوية، ج‌2، ص‌585.
[57]. اسباب النزول، ص‌214.
[58]. البداية و النهايه، ج‌5، ص‌17; التبيان، ج‌5، ص‌298.
[59]. بحارالانوار، ج‌21، ص‌257.
[60]. جامع‌البيان، مج‌3، ج3، ص‌461; الاتقان، ج‌2، ص‌325.
[61]. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌462; المنار، ج‌3، ص‌362.
[62]. جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌188.
[63]. همان، مج‌4، ج‌5، ص‌449; مفحمات‌الاقران، ص‌77.
[64]. كشف‌الاسرار، ج‌4، ص‌206.
[65]. مجمع‌البيان، ج‌4، ص‌769.
[66]. جامع‌البيان،مج 6، ج‌9، ص‌160‌ـ‌163; التبيان، ج5، ص31‌ـ‌32.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جالوت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد نظری